فیلم هشدار، نقد و بررسی حرفه ای فیلم Alarum 2025
امروز می پردازیم به نقد و بررسی فیلم هشدار، ژانر جاسوسی، روزهای اوج و فرود زیادی رو تجربه کرده. تو سالهای اخیر، فیلمهای موفقی مثل «زمانی برای مردن نیست»، «ماموریت غیرممکن: فالاوت» و «پل جاسوسها» و سریالهای جذابی مثل «روز شغال» و «اسبهای آرام» رو دیدیم که واقعاً عالی بودن.
اما از اون طرف، به نظر میاد بعضی از استودیوها و شبکههای پخش آنلاین، فقط به فکر سود سریع (حتی با هزینههای زیاد) از این ژانر هستن و فیلمهایی مثل «مرد خاکستری» یا «شبحشده» رو میسازن که به نظر کپیهای نپختهای از فیلمها و سریالهای جاسوسی بهتر و الهامبخشتر هستن. فیلم هشدار به کارگردانی مایکل پولیش، با بازیگرهای مطرح فیلمهای اکشن و ایدههای واقعاً خوب، متاسفانه در اجرا خیلی خوب عمل نکرده و در کل، تجربهی ناامیدکنندهای رو رقم زده.
چرا فیلم هشدار
در آغاز، با جو (با بازی اسکات ایستوود) و لارا (با بازی ویلا فیتزجرالد) آشنا میشویم که در حال گذراندن یک تعطیلات زمستانی آرام هستند. این دو، جاسوسانی یاغی بودند که پس از ازدواج، از دنیای جاسوسی کنارهگیری کردند. اما این آرامش با ورود دستههایی از سازمانهای جاسوسی که مسلح به دنبال یک «قرص پرواز» (یک هارد دیسک مهم و مرموز) هستند، به هم میریزد.
ظاهراً، این سازمانها به این زوج مظنوناند که به شبکه جاسوسی یاغی «آلاروم» پیوستهاند. حالا، جو و لارا باید در برابر گروههایی از افراد شرور که توسط رونالد بوربریج (با نقشآفرینی دی. دبلیو. موفت) از سازمان سیا فرستاده شدهاند، مقاومت کنند؛ از جمله قاتل مشهور، چستر (با بازی سیلوستر استالونه) و مأمور جامعهستیز، اورلین (با بازی مایک کولتر).
حتما بخوانید : فیلم کوئیر
فیلم هشدار قبل از هر چیز، یه گروه بازیگر بااستعداد داره. اسکات ایستوود به عنوان نقش اصلی، بازی قوی و باورپذیری در صحنههای اکشن ارائه میده. استالونه نقش خیلی پیچیدهای نداره (و خیلی هم از نقشهای قبلیش دور نیست)، اما بازیش تاثیرگذار و تماشاییه. مایک کولتر که قبلاً در نقشهای خیلی خوبی مثل لوک کیج و کشیش پیچیده سریال Evil، یعنی دیوید آکوستا، درخشیده، اینجا هم بازی به یادموندنیای داره (البته یه نکتهای هم هست که پایینتر میگم). ویلا فیتزجرالد که توی فیلم Strange Darling فوقالعاده بود، اینجا هم بازی خوبیه، اما متاسفانه حضورش در طول فیلم هشدار خیلی کمه.
فیلم هشدار در ایده و اجرا حرف زیادی برای گفتن نداره
فیلم هشدار سه تا مشکل اساسی داره که حسابی تو ذوق میزنه: داستان گیجکننده، ایدههای محدود و اجرای ناهماهنگ. خب، تو فیلمهای جاسوسی، پیچشهای داستانی، خیانت و سازمانهای مختلف چیزای عادی هستن، اما اینجا داستان خیلی نامفهومه و آدم رو گیج میکنه. شخصیتها یهو به هم نارو میزنن، اونم به خاطر سازمانهایی که اصلا معلوم نیست چی به چیه و هدفشون چیه. این شخصیتپردازی ضعیف باعث شده که داستان درست حسابی شکل نگیره (بهتره اصلا بیخیال فهمیدنش بشیم!) و خب، ما هم نمیتونیم با شخصیتها ارتباط برقرار کنیم.
صحنههای اکشن هم همینطور، یه جاهایی مبارزههای خیلی شلوغ و بیسروته تو جنگلهای بیروح یا یه خونهی معمولی و بیریخت اتفاق میافته که اصلا جذابیتی نداره. اما یه جاهایی هم استالونه با یه اسلحهی بزرگ، الکی الکی دشمنها رو از پا درمیاره یا فیتزجرالد با استفاده از بدن دشمنهاش یه جورایی از حملهی پهپادی جون سالم به در میبره که واقعا صحنههای باحالیه و نشون میده فیلم چقدر پتانسیل داشته که حیف شده.
یه حسی هست که انگار نه داستان فیلم هشدار، نه شخصیتهاش، نه صحنههای اکشن و نه حتی مکانهایی که فیلم توش ساخته شده، درست و حسابی روشون فکر نشده. جاهایی هست که فیلم خوب از کار درومده، ولی خیلی کم پیش میاد و تقریباً همهشون میتونستن بهتر باشن – حتی اون صحنههای خوب هم جای عالی شدن داشتن.
واقعاً ناراحتکنندهست، چون همهی کسایی که تو این فیلم دست داشتن، تو کارهای دیگه فوقالعاده بودن… اینجا یه عالمه استعداد و پتانسیل حروم شده که تو تک تک صحنهها هم دیده میشه. حتی بازیگرهایی که تمام تلاششون رو کردن، به طرز عجیبی نتونستن با فیلم ارتباط برقرار کنن. مثلاً کولتر رو ببین: تو نقش یه آدم جامعهستیز به اسم اورلین، به نظر میاد از همه بیشتر داره کیف میکنه، ولی بازم نقش به اندازهای که باید جذاب نیست تا فیلم اونطور که باید خوب بشه. فیلم پر از فرصتهاییه که از دست رفته.
یک تریلر جاسوسی با انبوهی از مشکلات هشداردهنده
فیلم هشدار یه ناامیدی واقعی بود، چون بازیگرای توانمندی رو که معمولاً تو فیلمهای اکشن خوش میدرخشن، تو شرایطی قرار داده که بالقوه میتونست به سکانسهای اکشن بینظیری منجر بشه. فیلم برای رسیدن به این سطح، به یه فیلمنامه پرداختشدهتر و یه کارگردانی قویتر احتیاج داشت، که همین موضوع باعث شده فیلم تو یه برزخ بین فیلمهای اکشن و تریلر بمونه. لحظات مثبت، ایدههای خوب و تلاش بازیگرا برای ارائه بهترین بازی خودشون قابل تقدیره. اما متاسفانه، وقتی که ایده پشت یه صحنه به اندازه کافی پخته نباشه، حتی بازیهای درخشان هم نمیتونن اونطور که باید تاثیرگذار باشن و در نهایت، یه گروه بازیگر بااستعداد و یه داستان جذاب به طرز عجیبی هدر میرن.