فیلم بروتالیست، نقد و بررسی تخصصی فیلم The Brutalist 2024
یکی از جنبههای حیاتی که فیلم بروتالیست ساختهی بردی کوربت را بسیار مهم جلوه میدهد، چگونگی مقاومت آن در برابر دستهبندیهای ساده است. فیلم بروتالیست «دربارهی» مسائل گوناگونی است، بدون آنکه به طور مشخص بر آنها تأکید یا آنها را برجسته کند. بیشک، نمیتوان تفسیرهای مربوط به سرمایهداری را که در فیلمنامهی کوربت و مونا فستولد گنجانده شده نادیده گرفت.
با این حال، فیلم بروتالیست همچنین داستانی از مهاجرت، اعتیاد، صهیونیسم، معماری، نابرابری، طبقه اجتماعی، خشونت و حتی فیلمسازی است. واژهی «جاهطلبانه» در نقدهای امروزی بیش از حد استفاده میشود، اما وجود خود فیلم بروتالیست مانند یک معجزه به نظر میرسد: داستانی اورجینال که با دوربینهای ویستاویژن فیلمبرداری شده، با فرمت ۷۰ میلیمتری منتشر شده و همراه با پیشدرآمد و میانپرده است. فیلم بروتالیست به درون خود مینگرد و مضامینش را مانند یک رمان بزرگ آمریکایی به دور شخصیتهایش میپیچد.
بردگی در نقاب آزادی
آدرین برودی در نقش لاسلو توث، بهترین بازی دوران حرفهای خود را ارائه میدهد، شخصیتی که در سکانسی حیاتی و تعیینکننده معرفی میشود. در ابتدا، تشخیص مکان او دشوار است؛ او در فضایی مملو از جمعیت و در میان هیاهوی گفتگوها و موسیقی پرقدرت دنیل بلومبرگ قرار دارد. با حرکت او در میان جمعیت، از درها عبور میکند و به زیر نور خورشید میرسد. چهرهاش از دیدن مجسمه آزادی مملو از شادی است، اما کوربت و فیلمبردار، لول کراولی، با نمایش وارونه این نماد، این لحظه را مخدوش میکنند.
مجسمه در بالای قاب، وارونه قرار گرفته است. مجسمه به پهلو میچرخد، اما هرگز به حالت عمودی در نمیآید؛ نمادی تحریفشده از رویای آمریکایی و پیشدرآمدی تصویری فراموشنشدنی بر مضمون اصلی فیلم بروتالیست. این پیشدرآمد همچنین شامل نقل قولی از گوته است که به نظر میرسد صریحترین راهنمایی کوربت و فستولد برای تفسیر فیلم باشد: «هیچکس به اندازه کسانی که به دروغ خود را آزاد میپندارند، ناامیدانه برده نیست.»
توت خود را آزاد میپندارد و در مغازه مبلمان پسرعمویش آتیلا (با بازی خوب الساندرو نیوولا) مشغول به کار میشود، مغازهای که به طرز عجیبی «میلر و پسران» نامیده شده، در حالی که نه میلری وجود دارد و نه پسری. مانند آن مجسمه شناور، کوربت و فستولد مضامینی را میکارند که بعدها رشد خواهند کرد و با تصنع سرمایهداری بازی میکنند، ساختاری که آسایش یک کسبوکار خانوادگی را بر هنر واقعی میفروشد.
حتما بخوانید : فیلم زنان قهرمان گردان ۶۸۸۸
وقتی توت صندلیای را طراحی میکند تا در ویترین قرار گیرد، آدری (اما لایرد)، همسر آتیلا، به او میگوید که شبیه سهچرخه است. این فیلمی است که با فرم آزمایش میکند و در عین حال از نظر روایی درباره چگونگی بهرهبرداری مردم از هنر و ارزشگذاری کارکرد بر بیان است. در نهایت به داستان یک بنای یادبود توخالی تبدیل خواهد شد، ساختمانی با یک حامی مالی که میخواهد چیزی برای همه بسازد، اما هیچ شور و اشتیاق خلاقانهای از خود برای قرار دادن در این ساختار خالی ندارد.
رویای آمریکایی در سایه هولوکاست
زندگی لاسلو زمانی دستخوش تغییر میشود که هری لی ون بورن (جو آلوین) به شرکت میلر اند سانز مراجعه میکند تا از آنها برای بازسازی کتابخانه پدرش، هریسون، در غیاب او کمک بگیرد. این پروژه زمانی با شکست مواجه میشود که هریسون (گای پیرس) خشمگینانه به خانه بازمیگردد، از اینکه خانهاش توسط افرادی که هرگز ملاقات نکرده، در حال تخریب است، عصبانی میشود و از پرداخت هزینه خودداری میکند.
این درگیری منجر به تصمیمی احساسی توسط آتیلا میشود که لاسلو را از خانهاش بیرون میکند و او را به همراه دوستش گوردون (ایساک دو بانکوله، با بازی بسیار ظریف) به گرداب اعتیاد میکشاند، تا اینکه هریسون با پوزش بازمیگردد. او لاسلو را به دنیای خود از اشرافزادگان میبرد، افرادی که ثروت خود را به گونهای به نمایش میگذارند که گویی برای یک بازمانده هولوکاست، که آنها او را به عنوان شیئی دیگر برای تملک میبینند، معنایی دارد.
هریسون پیشنهاد میدهد به لازلو در آوردن همسرش، الیزابت (با هنرنمایی فلیسیتی جونز) و دختر برادرش، ژوفیا (با بازی رافی کسیدی) از اروپا کمک کند، اما این سرآغازی است برای آنچه حقیقتاً در سر دارد: طراحی یک مرکز اجتماعی که به عنوان تکریمی برای مادر تازه درگذشتهی هریسون باشد. مکانی برای گرد هم آمدن، اما همچنین مکانی تحت سیطرهی او، و مکانی که به گفتهی خودش، رو به جلو خواهد بود اما با تبدیل شدن به نمادی برای مادرش، در گذشته ریشه دوانده است.
سکانسی کلیدی در فیلم بروتالیست درست قبل از اعلام عمومی این پیشنهاد توسط هریسون به تصویر کشیده میشود که در آن از لازلو دلیل معمار بودنش را میپرسد، و این نجاتیافته از جنگ در مورد چگونگی دوام سازههایش در طول جنگ و چگونگی سخن گفتن آنها برای نسلهای پس از آن صحبت میکند. او اظهار میدارد: «ساختمانهای من به گونهای طراحی شدهاند که در برابر چنین فرسایشی پایدار بمانند.» درست مانند خود فیلم. برداشت «بروتالیست»، اثری با آرمانهای فنی بینظیر در سال جاری، به عنوان تأملی بر وجود خود، یادبودی برای هنر فیلمسازی به همان اندازه هر چیز دیگری، کار دشواری نیست.
از خشم تا تحقیر
هریسون از همان ابتدا در پی سلطه بر لاسلو است. او در صحنهی نخست از خشم بهره میبرد، در صحنهای کلیدی در نیمهی دوم فیلم، به معنای واقعی کلمه به او پول پرتاب میکند (و سپس از او میخواهد آن را پس دهد) و اوج نیمهی اول پیش از آنتراکت، رابطهی آنها را به شکلی بینقص به تصویر میکشد. پس از پیشنهاد کمک حقوقی برای تحقق رویاهایش به شیوهای که مطمئناً آنها را به هم گره میزند، او اساساً با ندادنِ وسیلهی نقلیه برای بازگشت در آن شب و وادار کردنش به گوش دادن به ایدههایش در روز بعد، او را مجبور به نقل مکان میکند.
هریسون در نهایت از تمام مرزهای درستکاری جسمی و اخلاقی عبور خواهد کرد، که تشبیهی آشکار است به چگونگی نابودی هنر توسط سرمایهداری، که از آن چیزی را که میخواهد و نیاز دارد میگیرد و سپس آن را دور میاندازد. برخی از چرخش تند فیلم در مورد هریسون و لاسلو انتقاد کردهاند، اما تماشای چندبارهی فیلم نشان میدهد که این نوع مالکیت بیرحمانه از همان ابتدا چقدر در آن وجود دارد.
مسلماً، یک حماسه آمریکایی مانند فیلم بروتالیست تنها زمانی مؤثر است که بازیگران با دیدگاه سازنده هماهنگ باشند، و اکثر بازیگران در اینجا به خوبی از پس نقشهایشان برآمدهاند. جونز کمی نامناسب به نظر میرسد و در یک رویارویی دراماتیک اواخر فیلم دچار لغزش میشود، اما برودی و پیرس با ایفای نقشهایشان در نیمه دوم فیلم، هرگونه نقص در گروه بازیگران را جبران میکنند.
بازی برودی سرشار از بیانگری گسترده است، احساسات لبریز از دیدن مجسمه آزادی یا اشکهایی که هنگام در آغوش گرفتن پسرعمویش از صورتش سرازیر میشوند، و سپس تماشای محو شدن آن شادی از چهرهاش با فرسایش دنیای اطرافش. این بازی، رقیبی جدی برای بهترین بازی سال در هر فیلمی است. پیرس به طرز بینقصی او را متعادل میکند و هریسون را به عنوان نیرویی خودخواه به تصویر میکشد و از همان اولین لحظه حضورش در صحنه، شوک لازم را به فیلم وارد میکند و به خوبی آن نوع هیولای ثروتمندی را به تصویر میکشد که پس از استفاده از اطرافیانش، آنها را دور میاندازد.
فیلم بروتالیست همچنین یک شاهکار فنی است، به ویژه در فیلمبرداری روان Crawley، که ترکیببندیهایی را خلق میکند که در ۷۰ میلیمتر بسیار زیبا به نظر میرسند بدون اینکه بیش از حد نمایشی باشند. کار او ارگانیک و زیباست و توسط تدوین عالی Dávid Jancsó و موسیقی مؤثر Blumberg استحکام یافته است. طراحی صدا به طور کلی یک عنصر اساسی در ساخت فیلم بروتالیست است، از زمزمه آن صحنه اول گرفته تا سکانسهای متعدد مردانی که مشغول کارند، صدای پس زمینه “رویای آمریکایی” پس از جنگ جهانی دوم.
برخی با دیدن زمان ۲۱۵ دقیقهای فیلم بروتالیست، آن واژه ترسناک را که در مورد فیلمهای جدی و طولانی به کار میرود، به زبان میآورند: «خودنمایانه». مسلماً، فیلم بروتالیست خودنمایانه است. شما نمیتوانستید فیلم بروتالیست را بدون خودنمایی به طور مؤثر بسازید. اما خودنمایی از دید یک نفر، همان جاهطلبی از دید دیگری است، و من آرزو میکنم فیلمهای بیشتری با این میزان خودنمایی، این صراحت، این تمایل به انجام کارهای بیشتر با فیلم، فراتر از آنچه بسیاری حتی تصور میکنند، داشته باشیم.
فیلم بروتالیست اثری است که تاریخ مشهور جهان را در دو شکل بارز از بیان قرن بیستم، یعنی معماری و فیلمسازی، ادغام میکند و به تفسیری درباره سرمایهداری و هنر تبدیل میشود. هر دو برای داستان تجربه انسانی ضروری هستند. هر دو میتوانند زیبا باشند. هر دو میتوانند بیرحمانه باشند.