فیلم قطع زمان یا برش زمان، نقد و بررسی تخصصی فیلم Time Cut 2024
فیلم قطع زمان به جای آنکه تجربه ای هیجانانگیز و نوآورانه از ژانرهای محبوب اسلشر و سفر در زمان ارائه دهد، به یک اثر کلیشهای و پیشبینیپذیر تقلیل یافته است. گویی سازندگان بر این باورند که مخاطبان این ژانرها تنها به دنبال صحنههای تکراری و لوکیشنهای آشنا هستند و نیازی به داستانی جذاب و خلاقانه ندارند. این رویکرد نه تنها به مخاطب احترام نمیگذارد، بلکه به هوش او نیز توهین میکند.
بسیاری از سکانسهای فیلم قطع زمان نه تنها هیجانآور نیستند، بلکه به شدت کلیشهای بوده و تکراری از آثار مشابه هستند. به نظر میرسد که فیلم قطع زمان تنها به دنبال ارضای سطحیترین انتظارات مخاطب است و هیچ تلاش جدی برای ارائه یک تجربه سینمایی متفاوت انجام نداده است.
در میان انبوه فیلمها فیلم قطع زمان، یک اثر ارزشمند پنهان شده که گهگاه نگاهی به آن میاندازم و حسرت تماشای مجددش را میخورم. فیلم قطع زمان با آن پایانبندی مبهم، مرا درگیر یک تناقض عجیب کرده است. از یک سو، نمیتوانم تصور کنم که روایتی متفاوت برای آن وجود داشته باشد و از سوی دیگر، سوالات بیپاسخش ذهنم را به چالش میکشد. شاید به همین دلیل است که هنوز هم در تلاش هستم تا با این ناهماهنگی عجیب کنار بیایم. اگر این توصیفات من شما را هم دچار سردرگمی کرده باشد، از پیشاپیش عذرخواهی میکنم.
فیلم قطع زمان در چه مورد است
در سال ۲۰۰۳، یک قاتل زنجیرهای به نام “سوئیتلی اسلشر” چهار نوجوان را به طرز فجیعی به قتل رساند. سامر، با بازی آنتونیا جنتری، آخرین قربانی این جنایت هولناک بود.
ده سال بعد، در سال ۲۰۲۴، لوسی (با بازی مدیسون بیلی)، خواهر دوقلوی سامر که پس از این قتلها متولد شده بود، همچنان با سایهی این جنایت وحشیانه دست و پنجه نرم میکند. خانواده لوسی، که عمیقا تحت تاثیر این رویداد قرار گرفتهاند، در یک زندگی راکد و غمانگیز به سر میبرند.
شهر کوچک آنها که زمانی پر رونق بود، اکنون به مکانی متروک و بیروح تبدیل شده است. اکثر کسبوکارها تعطیل شدهاند و ساکنان آن در سکوت و اندوه به زندگی خود ادامه میدهند. والدین لوسی، در تلاش برای فرار از واقعیت دردناک، اتاق سامر را دقیقا همانطور که در زمان قتل بود، حفظ کردهاند. آنها ناتوان از گذر از این تراژدی، زندگی دختر زنده خود، لوسی، را تنها از منظر خطرات احتمالی میبینند.
هنگامی که لوسی در یک مسابقهی علمی موفق میشود و فرصت کارآموزی در ناسا را به دست میآورد، والدینش با ترس و دلهرهای شدید، این پیشنهاد را رد میکنند و در عوض، او را به آزمایشگاهی نزدیک به خانه که پدرش در آن مشغول به کار است، میفرستند.
در اتاقی قدیمی و خاک گرفته، لوسی نامهای عجیب و تهدیدآمیز را زیر تختههای کف پیدا میکند. امضای مبهم “E” تنها سرنخی است که پس از سالها سکوت، او را به گذشته میکشاند. در جریان زیارت سالانه به زیارتگاهی که سامر، برادرش، در آنجا درگذشته است، لوسی شاهد نور مرموزی میشود که از انباری متروک میتابد. کنجکاوی او را به سمت آن نور میکشاند و در آنجا یک وسیله نقلیه ناشناخته و مرموز را کشف میکند. با وجود دانش گستردهای که به عنوان دانشمند ناسا دارد، لوسی بدون هیچ تردیدی دکمه شروع را فشار میدهد. این تصمیم سرنوشتساز، او را به سال ۲۰۰۳ میبرد، درست به زمانی که زنجیرهای از قتلها آغاز شده بود.
فیلم قطع زمان در تلفیق ژانرهای اسلشر و سفر در زمان، به حداقلگرایی گراییده و از پرداختن به عمق و نوآوری در هر دو حوزه غافل مانده است. جزئیات مربوط به پرونده قتل و مکانیزم ماشین زمان بهطور سطحی و بدون پرداخت کافی به نمایش گذاشته شده و ارتباط منطقی با روایت اصلی ندارند. این رویکرد، از فیلم انتظار میرود تا حداقل استانداردهای ژانرهای مذکور را برآورده سازد، اما در عمل موفق به این امر نشده است.
در فیلم قطع زمان، پتانسیل غنی و پیچیده سفر در زمان به شدت دست کم گرفته شده است. تمرکز بیش از حد بر ترس از پارادوکسهای زمانی، که به کلیشهای تکراری تبدیل شده، از پرداختن به ابعاد جذابتر و عمیقتر این مفهوم غافل مانده است. با توجه به پیشفرض ذاتی هر داستان سفر در زمان مبنی بر تلاش برای تغییر گذشته، صرف زمان طولانی بر روی نگرانیهای مرتبط با پارادوکسها، توجیهپذیر به نظر نمیرسد.
سکانسهای ترسناک، حتی از حد انتظار ضعیفتر عمل میکنند. فیلم قطع زمان نهتنها قادر به ایجاد و حفظ تنش نیست، بلکه از نمایش خشونت نیز هراس دارد؛ این در حالی است که اشاراتی به انتخاب سلاحهای ابتکاری میشود که به نظر میرسد فیلم را در آستانه ورود به ژانر اسلشر قرار میدهد. قاتل، فاقد هرگونه شخصیتپردازی جذاب و حضور تأثیرگذار است و به دلیل ساختار سفت و سخت داستان سفر در زمان، فرصتهای غافلگیری مخاطب از دست میرود. طراحی این شخصیت، یادآور فیلم “Totally Killer” سال گذشته است، اما با اجرایی ضعیفتر که جذابیت آن را به شدت کاهش داده است
نقدی دیگر بخوانید : فیلم تله
در مقایسهی عمیق بین فیلمهای “تایم کات” و “تاتالی کیلر”، شباهتهای اولیهای به چشم میخورد که معمولاً با جزئیاتی فنی مانند رابطه خواهر-مادر و مقایسهی دهههای ۸۰ و ۲۰۰۰ از هم متمایز میشوند. با وجود اینکه فیلم قطع زمان پیش از “تاتالی کیلر” معرفی و فیلمبرداری شد، اما این فیلم اخیر توانست زودتر به اکران برسد و به طور قابل توجهی در بسیاری از جنبهها عملکرد بهتری داشته باشد.
هرچند میتوان گفت “تاتالی کیلر” فیلمی در سطح بسیار خوب است، اما تحلیلهای دقیق نشان میدهد که در اکثر موارد بر رقیب خود برتری دارد. این اتفاق جالب توجه، به ویژه با توجه به تأثیر منفیای که وجود یک رقیب همزمان بر عملکرد “تایم کات” (فیلم نتفلیکس) گذاشته است، قابل تأمل است.
وضعیت خانوادگی لوسی
با وجود تمام نقاط ضعف، فیلم قطع زمان پتانسیلهای بالقوهای را نیز در خود نهفته دارد که میتوانست آن را به اثری متمایز تبدیل کند. رابطه پیچیده لوسی با رویداد تلخ گذشته، که سایه سنگینی بر زندگی او افکنده است، یکی از همین پتانسیلهاست. میل او برای ملاقات با خواهری که تنها به صورت یک روح در کنارش حضور داشته، و همچنین لذت بردن از گرمای تابستان، نشان از عمق احساسات او دارد.
اما در عین حال، لوسی متوجه میشود که زندگی او نسبت به گذشته بسیار آفتابیتر شده است. والدین خونگرم و دلسوزی که با آغوش باز او را پذیرفتهاند و تلاش میکنند تا جای خالی خواهرش را برای او پر کنند، کنتراستی جالب با گذشته تلخ او ایجاد میکنند. این تضاد میتواند به عنوان محوری برای کاوش در مفاهیم پیچیدهای مانند هویت، خانواده و ریشههای روانی شخصیتها مورد استفاده قرار گیرد.
بازی درخشان بیلی در این صحنهها، طنینی عمیقاً غمانگیز در دل مخاطب ایجاد میکند که با لحن کلی فیلم قطع زمان در تضاد است. پرسش لوسی از والدینش درباره داشتن فرزند دوم و پاسخ آنها، به طور تلخی نشان میدهد که لوسی صرفاً جایگزینی برای سامر بوده است. این صراحت در روایت، تأثیر عمیقی بر مخاطب میگذارد و او را به تأمل درباره ماهیت عشق و خانواده وامیدارد.
با توجه به ماهیت مبهم سفر در زمان، لوسی درگیر چالش اخلاقی پیچیدهای شده است. او نگران عواقب مداخله در جریان طبیعی رویدادها، به ویژه قتل سامر، است. لوسی به خوبی آگاه است که نجات سامر به معنای از بین رفتن زندگیای است که او و والدینش ساختهاند؛ زندگیای که هرچند با غم همراه است اما سرشار از پتانسیل است. در این نقطه عطف، لوسی با پرسش بنیادینی روبرو میشود: آیا حاضر است از زندگی خود بگذرد تا خوشبختی والدینش تضمین شود؟
از سوی دیگر، سامر نیز که به سرعت به حقیقت پی میبرد، با معمای مشابهی دست و پنجه نرم میکند. او باید تصمیم بگیرد که آیا حاضر است به مرگ خود تن دهد تا خواهرش بتواند زندگی کند یا خیر. این پرسش، مرزهای اخلاقی را به چالش میکشد و نشان میدهد که چگونه سفر در زمان میتواند روابط انسانی و درک ما از هویت را دگرگون کند.
این پرسشهای عمیق و پیچیده، همراه با احساساتی به همان اندازه سنگین و پیچیده، وزن واقعی داستان «برش زمان» را به ما نشان میدهند – بسیار بیشتر از آنچه پس از تماشای کل فیلم قطع زمان انتظار داشتم. نمیتوانم از این ایده جالب که چنین موضوعی بتواند هسته یک فیلم باشد، دست بردارم. شخصیتها و مضامین چقدر میتوانستند غنیتر شوند. به جای ژانر کلیشهای که در نهایت به آن رسیدیم، میتوانستیم شاهد یک روایت پیچیدهتر و علمیتخیلی در قالب اسلشر باشیم. باید به فیلم قطع زمان اعتباری داد که این ایده اولیه را مطرح کرد. اما بقیه عناصر داستان نتوانستند این پتانسیل را به سرانجام برسانند.