سریال لندمن، نقد و بررسی تخصصی Landman 2024 TV Series
تیلور شریدان به سرعت به یک پدیده در صنعت تلویزیون تبدیل شده است. از زمان موفقیت چشمگیر سریال «یلواستون»، هر اثری از او با انتظار و هیجان فراوانی همراه بوده است. سریالهای «شهردار کینگتاون»، «تولسا کینگ» و اسپینآفهای «یلواستون» نمونههایی از این موفقیت مداوم هستند. سبک خاص شریدان با تمرکز بر داستانهای نئو وسترن، مکانهای کمتر شناخته شده و شخصیتهای پیچیده، او را به یکی از محبوبترین فیلمنامهنویسان و کارگردانان معاصر تبدیل کرده است.
سریال لندمن که بر اساس پادکست «بومتاون» ساخته شده، به دنیای پر فراز و نشیب صنعت نفت تگزاس میپردازد. این سریال به خوبی تضاد میان ثروتمندان قدرتمند و کارگران سادهای که ثروت آنها را میسازند، به تصویر میکشد. با این حال، به نظر میرسد که شریدان در سریال لندمن نیز به برخی از کلیشههای همیشگی خود تکیه کرده است. در حالی که موضوع اصلی سریال بسیار جذاب است، اما روایت آن به اندازه کافی عمق و پیچیدگی ندارد و برخی از مسائل مهم به صورت سطحی بررسی میشوند.
سریال لندمن در چه مورد است
تامی نوریس، کاراکتری که بیلی باب تورنتون به زیبایی نقشآفرینی میکند، در اولین صحنهی سریال لندمن، در آستانهی مرگ قرار میگیرد. او توسط رئیسی قدرتمند و بیرحم به نام مونتی میلر به یک ماموریت خطرناک فرستاده میشود؛ ماموریت گرفتن امتیاز از یک کارتل مکزیکی برای حفاری نفت. نوریس، با وجود قرار گرفتن در چنین موقعیتهای خطرناک، به طرز عجیبی آرام است. او یک مدیر بحران حرفهای است که در دنیای پر هرج و مرج صنعت نفت، مسئولیت کنترل اوضاع را بر عهده دارد.
نوریس، در دنیایی زندگی میکند که سودآوری بیحد و حصر، بر هر چیز دیگری ارجحیت دارد. او به خوبی میداند که این صنعت، چه تاثیرات مخربی بر محیط زیست و جامعه میگذارد، اما به هر حال به چرخهی این سیستم ادامه میدهد. او درگیر یک بازی خطرناک است؛ بازیای که در آن، وفاداری و انسانیت، معنایی ندارند.
داستان سریال لندمن، فراتر از یک درام معمولی است. سریال لندمن، به شدت انتقادی به صنعت نفت و قدرت بیحد و حصر میلیاردرهاست. کارگردان با استفاده از شخصیت نوریس، به مخاطب نشان میدهد که چگونه افراد در چنین سیستمی، به تدریج انسانیت خود را از دست میدهند.
روابط شخصی نوریس نیز مانند زندگی حرفهایاش، پر از پیچیدگی و تنش است. او با خانوادهاش فاصله گرفته و تنها به دنبال آرامش موقتی است.
نادیده گرفتن موضوعات پیچیده
زمانی که جاهطلبیهای گسترده سریال لندمن برای پرداختن به تمامی ابعاد داستان ناکام میماند، مشکلات آشکار میشوند. این سریال به جای پرداخت عمیق به پیچیدگیهای اکوسیستم گستردهای که به تصویر کشیده، صرفاً بر سطح روایت تمرکز میکند. در حالی که زیربنای داستان بر نابرابریهای ثروت و نژادپرستی استوار شده، سریال لندمن عمق لازم برای ارائه بینشهای جدید یا ایجاد تأمل را ندارد. سریال لندمن در بهترین حالت، از این موضوعات به عنوان پسزمینه برای ایجاد جو استفاده میکند و به جای بررسی عمیق تأثیر مخرب رژیم نفتی بر اقشار آسیبپذیر و سیاره، صرفاً به سطحیگرایی بسنده میکند.
شریدان با رویکردی تکراری، داستان تلاقیای را در سریال Landman 2024 روایت میکند. شخصیت اصلی، مردی سفیدپوست و معمولی است که هرگز به اوج موفقیت نرسیده اما به اندازه کافی ثروتمند است تا در تخریب محیط زیست نقش فعالی ایفا کند. این روایت هتروجنرماتیو و تکراری، حتی به اندازه آثار شاخصی همچون “جانشینی” یا “سوپرانوها” نتوانسته است عمق فساد اخلاقی جامعه پسامدرن را به تصویر بکشد.
نقد سریال دیگری را بخوانید : سریال از سوی فصل ۳
شخصیتهای سریال در طول پنج قسمت ارائه شده، به شدت یکبعدی هستند و تنشهای ایجاد شده در داستان، با تکرار مداوم الگوهای کلیشهای، به سرعت کمرنگ میشوند. شریدان با این رویکرد، نتوانسته است از پتانسیل بالای این داستان برای خلق یک اثر ماندگار بهره ببرد.
عجب تناقضی! کسانی که از دردناکترین قصهها برای روایت کردن بهره میبرند، انگار خودشان هیچ دغدغهای ندارند. مثلاً در سریال لندمن، کارگران سختکوش و کمدرآمد حفاری، که اکثراً ریشههای مکزیکی دارند، قهرمانان واقعی هستند. مردانی که تنها راه تأمین خانوادهشان، این کار طاقتفرساست و بعد از یک روز کاری سخت، چیزی جز یک بطری آبجو دلشان را خوش نمیکند.
در این بین، زنان خانواده، از همسر گرفته تا خواهر و خاله، همه بار خانه را به دوش میکشند. اگر خدای نکرده اتفاقی برای مردهای خانواده بیفتد، این زنان هستند که باید با مشکلات بیشتری دست و پنجه نرم کنند. این همان چیزی است که میگویند: رودخانه همیشه به یک سمت جریان دارد! اینکه سازنده سریال، افراد رنگینپوست را وارد داستان کرده، به این معنی نیست که او بهترین روایتگر داستانهای کارگری است. وقتی تمرکز اصلی سریال همچنان روی مردان سفیدپوست است، این گنجاندن افراد رنگینپوست بیشتر شبیه یک تزیین است تا یک تغییر اساسی.
غرق در دریایی از دلتنگی و حسرت
در سریال لندمن، تیلور شریدان بار دیگر با خلق شخصیتهای زن کلیشهای و سطحی، به سابقه نه چندان درخشان خود در این زمینه دامن زده است. از باریستای بیعمق گرفته تا زنان ثروتمند و خودشیفته، تقریباً تمامی شخصیتهای زن در این سریال، به جای عمق روانی، صرفاً به عنوان نمادهای جنسیتی و کلیشهای به تصویر کشیده شدهاند.
برخورد سریال با شخصیتهای آنجلا و آینزلی نیز از این قاعده مستثنی نیست. به نظر میرسد که این دو شخصیت صرفاً برای تأیید کلیشهای قدیمی مبنی بر اینکه زنان ثروتمند و سفیدپوست به هر قیمتی به دنبال حفظ موقعیت خود هستند، خلق شدهاند. این رویکرد نه تنها از نظر دراماتیکی ناموفق است، بلکه حاوی بار منفی و کلیشهای نیز میباشد.
سریال لندمن به جای پرداختن به شخصیتپردازی پیچیده و جذاب، به کمدی غیرطنز و سطحیای روی میآورد که حول محور یک همکار مسن و نگاههای نامناسب او متمرکز است. این انتخاب نه تنها از عمق داستان میکاهد، بلکه سرعت روایت را نیز کند میکند. داستانهای فرعی بیمورد و بازیهای مضحک بین مادر و دختر، زمان زیادی را از داستان اصلی میگیرند و ارزش افزودهای به سریال نمیبخشند. حضور بازیگران مطرحی مانند علی لارتر و دمی مور نیز به هدر میرود، چرا که نقشآفرینی آنها بسیار کوتاه و بیاثر است.
در پی کشف حقیقت درباره لحظات اندک اما تأثیرگذار دختربچه لندمن، ربکا ساویج (با بازی کایلا والاس) با حلقه توخالی حقیقت، به دنبال یافتن پاسخ است. نوریس، با تصور سادهلوحانهای که از ربکا به عنوان یک لیبرال ساحل شرقی دارد، قصد دارد آرمانگرایی او را بشکند و او را با واقعیتهای تلخ جهان آشنا کند. این رویکرد، در حالی که تا حدی به حقیقت نزدیک است، اما در مواجهه با یک مرد سفیدپوست مسنتر با گذشتهای مبهم، چندان قابل قبول نیست.
به خصوص با توجه به سابقه نامناسب شریدان در برخورد با زنان قوی و مستقل، مانند سیکاریو و ویند ریور. زمانی که ربکا توانایی و شایستگی خود را نشان میدهد، به نوعی در قالب کلیشهای قرار میگیرد که در آن زنان حرفهای و باهوش، بر زنان جذاب و سطحی برتری دارند. این روایت، شبیه به داستانهای تکراری «مثل دختران دیگر نیست» است. در مورد آریانا (با بازی پاولینا چاوز)، شخصیت جذاب مکزیکی داستان، متأسفانه فرصت کافی برای شناخت بیشتر او، فراتر از تعاملات محدودش با پسر نوریس، فراهم نشده است.
شخصیت لندمن و جاهطلبی افسار گسیخته
آیندهی نیمهی دومسریال لندمن همچنان در هالهای از ابهام قرار دارد. با توجه به مسیر داستانی که تاکنون طی شده، به نظر میرسد پتانسیلهای نهفته در این سریال به طور کامل شکوفا نخواهد شد. متأسفانه، نقاط ضعف نویسنده، بر نقاط قوت داستان غلبه کرده و این موضوع در فضای پرتنش سیاسی امروز بیش از پیش خودنمایی میکند.
با وجود درخشش بازیگران و طرح مباحث مهم اجتماعی، به نظر میرسد که سریال لندمن نتوانسته است به آن پختگی و عمقی دست یابد که شایستهی آن است. افزایش تعداد مخاطبان به تنهایی نمیتواند موفقیت یک سریال را تضمین کند و شکستهای داستانی به سادگی با آمار و ارقام پوشش داده نمیشوند.