فیلم دلبر عجیب، نقد اختصاصی فیلم ترسناک strange darling 2024
فیلم دلبر عجیب که یکی از هیجانانگیزترین آثار سال ۲۰۲۴ محسوب میشود، با داستانی پیچیده و غیرمنتظره مخاطب را به دنیایی پر از تعلیق و رمزآلود میبرد. اگرچه در نگاه اول ممکن است طرح داستان ساده به نظر برسد، اما ساختار زمانی غیرخطی و چرخشهای داستانی پی در پی، فیلم را به اثری پویا و جذاب تبدیل کرده است.
کارگردان ماهر، جی. تی. مولنر، با استفاده از تکنیک های روایت گری هوشمندانه، بینندگان را در طول فیلم غافلگیر کرده و آنها را تا آخرین لحظه درگیر داستان نگه میدارد. اکنون که این فیلم ترسناک موفق به صورت دیجیتالی منتشر شده است، فرصتی برای علاقهمندان سینما فراهم شده تا از این اثر هنری لذت ببرند و به جمع طرفداران پرشمار مولنر بپیوندند.
فیلم دلبر عجیب (Strange Darling) تجربهای دوگانه را برای مخاطب رقم میزند. از یک سو، بینندهای که هیچ پیشزمینهای از داستان ندارد، میتواند از شگفتیها و پیچشهای روایت لذت ببرد. اما از سوی دیگر، آگاهی از جزئیات داستان میتواند لذت کشف را کاهش دهد.
داستان فیلم دلبر عجیب
این فیلم، دو شخصیت اصلی را به تصویر میکشد: «بانو» با بازی ویلا فیتزجرالد و «شیطان» با بازی کایل گالنر. در آغاز، داستان به شکلی مستقیم و آشکار، «شیطان» را به عنوان یک قاتل روانی معرفی میکند که «بانو» را تعقیب میکند. با پیشروی داستان،این روایت خطی و ساده، جای خود را به پیچیدگیهای روانی و تعلیق میدهد. مخاطب متوجه میشود که حقایق پنهانی در پس این تعقیب و گریز وجود دارد و هیچ چیز آنطور که به نظر میرسد، نیست.
پیچیدگی داستان زمانی آشکار میشود که متوجه میشویم “بانو”ی فیتزجرالد، عامل اصلی مرگ مرموز شخصیت عجیب و دوستداشتنی بوده است.
ساختار روایی این سریال، با شکستن خط زمانی معمول، مخاطب را غافلگیر میکند. صحنهی آغازین، در واقع به لحظات پایانی داستان نزدیکتر است؛ جایی که گالنر، با تجهیزاتی کامل از جمله تفنگ ساچمهای و یک کامیون نظامی، در تعقیب بیامان فیتزجرالد است.
در ادامهی داستان، به گذشتهای نه چندان دور بازمیگردیم؛ جایی که این دو شخصیت، در یک اجرای استندآپ کمدی، برای اولین بار یکدیگر را ملاقات میکنند. اما این آشنایی زودگذر، به سرعت به خشونت و درگیری تبدیل شده و زنجیرهای از اتفاقات تلخ را رقم میزند که در نهایت به قتل عجیب و دوستداشتنی منجر میشود.
بیشتر بخوانید : فیلم بازی قاتل، نقد فیلم The Killer’s Game 2024
در طول یک شب مقاومت حیرتانگیز، “بانو” با حیلهای ماهرانه، شیطان مواد مخدر را ناتوان ساخت. وی با سردی و خونسردی، حروف اول نام خود را بر سینه او حک کرد و شمشیر انتقام را از رو بست. اما در لحظهای سرنوشتساز، شیطان با تلاشی جانانه، اسلحه خود را به سمت بانو نشانه گرفت و با شلیک دقیق، به گوش او اصابت کرد. این ضربه غافلگیرکننده، راه فراری برای بانو گشود.
در همین حال، بانو با کشف هویت واقعی گالنر به عنوان یک افسر پلیس، به تعقیب او پرداخت. اگرچه گالنر در ابتدا موفق شد از دست تعقیبکنندهی خویش فرار کند، اما بانو با ارادهای آهنین و قدرتی خفن، شکارچی را به شکار تبدیل کرد و تعقیب و گریز مهیجی را آغاز نمود.
داستان فیلم دلبر عجیب یک روایت کلاسیک از تعویض نقشهاست. در این داستان، ما شاهد وارونه شدن کلیشههای همیشگی هستیم. این بار، این قربانی است که شکارچی میشود و قاتل است که به دنبال پناهگاهی برای فرار از دست شکار خود میگردد.
شخصیتپردازی های چندلایه فیلم دلبر عجیب
فیلم دلبر عجیب با روایتی پیچیده و شخصیتپردازیهای چندلایه، مخاطب را در دنیایی تاریک و پر از راز فرو میبرد. یکی از محورهای اصلی این فیلم، شخصیت مرموز و مرگبار «بانوی برقی» است که به عنوان یک قاتل سریالی حرفهای معرفی میشود.
در ابتدا، انگیزه اصلی بانو برای کشتن شیطان به عنوان یک هدف شخصی و انتقامی به تصویر کشیده میشود. با این حال، با پیشرفت داستان و افشای جنایات گسترده او، انگیزههای عمیقتر و پیچیدهتری برای اعمال خشونتبارش آشکار میشود. بانوی برقی به عنوان یک قاتل سریالی با سابقهای طولانی، روشهای مشخص و منحصربهفردی برای ارتکاب جرایم خود دارد. او با اغوای مردان، استفاده از مواد مخدر و حک کردن نمادهای خاص بر روی بدن قربانیان، امضای شخصی خود را بر روی هر قتل میگذارد.
با وجود شکست اولیه در کشتن شیطان به دلیل حضور غافلگیرکننده گالنر و استفاده از سلاح گرم، بانوی برقی همچنان به فعالیتهای جنایتکارانه خود ادامه میدهد. این نشان میدهد که انگیزه اصلی او فراتر از یک انتقام شخصی بوده و به احتمال زیاد، لذت بردن از کشتن و کنترل بر زندگی دیگران، ابعاد تاریک شخصیت او را شکل داده است.
در واقع، بانوی برقی نمادی از تاریکی نهفته در دل انسان است. او زنی جذاب و اغواگر است که با ظاهری آراسته و رفتارهای ظریف، چهره واقعی خود را پنهان میکند. اما در پس این چهره زیبا، یک هیولای بیرحم و خونسرد نهفته است که از کشتن لذت میبرد.
لحظات پایانی فیلم دلبر عجیب
در لحظات پایانی فیلم دلبر عجیب، شاهد فرار مخاطرهآمیز “بانو” به خانهای متروک و مرموز هستیم که گفته میشود محل سکونت دو پیشگوی سالخورده است. این پناهگاه موقت، به صحنهای خونین تبدیل میشود؛ جایی که “بانو” در اقدامی غیرمنتظره، هر دو پیشگو را به قتل میرساند. این رویداد هولناک، نقطه عطفی در داستان است که ماهیت تاریک شخصیت اصلی را آشکار میکند.
اما خشونت “بانو” به همینجا ختم نمیشود. در ادامه، او در یک درگیری مستقیم با یک افسر پلیس قرار میگیرد و با شلیک گلوله، به زندگی او پایان میدهد. این اقدامات خشونتآمیز، توجه مقامات قانون را به سمت او جلب میکند و تحقیقات گستردهای را در پی دارد.
در اوج تعقیب و گریز، “بانو” با شیطانی روبهرو میشود که او را تعقیب میکند. در یک لحظه سرنوشتساز، او موفق میشود قطرهای خون را روی شیطان بپاشد و با گاز گرفتن گردن او، به او آسیب جدی وارد کند. این اقدام، نه تنها به تعقیب و گریز پایان میدهد، بلکه نشان میدهد که “بانو” خود نیز دارای قدرتهای ماورایی است.
هویت قاتل در فیلم دلبر عجیب
در فیلم دلبر عجیب، هویت قاتل “The Electric Lady” تا پایان به صورت مبهم باقی میماند، اما شواهدی در طول فیلم وجود دارد که به این شخصیت به عنوان مظنون اصلی اشاره میکند.
یکی از این شواهد، ارتباط بین صحنههای جنسی و خشونت در فیلم است. پیش از وقوع هر حادثه خشونتآمیز، شاهد سکانسهایی از فعالیتهای جنسی هستیم که در آنها شخصیت “بانو” تمایلات و علاقه به رفتارهای جنسی خشن را از خود نشان میدهد. این ارتباط بین جنسیت و خشونت، پرسشهایی را درباره ماهیت واقعی شخصیت بانو و نقش بالقوه او در جنایات فیلم ایجاد میکند.
علاوه بر این، ارجاعات مکرر به “The Electric Lady” در طول فیلم، به ویژه در صحنهای که این نام پیش از پلیس ذکر میشود، به وضوح به ارتباط بین این شخصیت و بانو اشاره دارد. از آنجایی که مخاطب میداند اشاره به شخصیت مرد فیلم، کایل گالنر، به عنوان “بانو” غیرمعمول است، این احتمال تقویت میشود که ویلا فیتزجرالد، شخصیت بانو، در واقع همان “The Electric Lady” باشد.
با توجه به شواهد ارائه شده، میتوان نتیجه گرفت که فیلم به طور هدفمند مخاطب را به سمت این فرضیه سوق میدهد که شخصیت بانو، با توجه به تمایلاتش به خشونت و ارتباطش با عنوان “The Electric Lady”، قاتل اصلی داستان باشد.
تروپ دیرینه و شناخته شدهی “آخرین دختر” در ژانر اسلشر، از زمان هالووین، همواره به عنوان عنصری مرکزی در این گونهی سینمایی مطرح بوده است. این کلیشه، که اغلب شاهد فرار دختری از دست قاتلی بیرحم هستیم، به قدری در ذهن مخاطب نهادینه شده که با آغاز فیلم دلبر عجیب، انتظار داریم شاهد تکرار این الگو باشیم.
با شروع فیلم، زمانی که دختری در حال فرار از دست فردی است که قصد جانش را دارد، به طور طبیعی به این باور میرسیم که او همان “آخرین دختر” خواهد بود. اما “Strange Darling” با زیرکی تمام، این انتظار را بر هم میزند و چرخشی هوشمندانه در روایت ایجاد میکند. در این فیلم، برخلاف انتظار مخاطب، “بانو” که ظاهراً قربانی است، در واقع قاتل اصلی داستان است.
این تغییر روایت، نه تنها تعلیق و هیجان فیلم را افزایش میدهد، بلکه به مخاطب نشان میدهد که چقدر میتوان به کلیشهها و انتظارات از پیش تعیین شده در ژانر اسلشر شک کرد. “بانو” با سوءاستفاده از این باور عمومی که او قربانی است، به راحتی دیگران را فریب میدهد و از این طریق، به قتلهای خود ادامه میدهد.
این چرخش روایی، فیلم دلبر عجیب را به اثری متفاوت و قابل تأمل در ژانر اسلشر تبدیل کرده است و نشان میدهد که حتی با استفاده از کلیشههای شناخته شده، میتوان روایتی نو و جذاب خلق کرد.