فیلم برادران، نقد فیلم بینظیر Brothers 2024
در فیلم برادران، ام. امت والش فقید، در آخرین نقشآفرینی خود، به جمع بازیگران پرآوازه پیتر دینکلیج و جاش برولین میپیوندد. فیلم برادران داستان دو برادر خلافکار است که در آخرین دزدی خود با هم درگیر میشوند. نقش والش در فیلم برادران، به نوعی خداحافظی باشکوه از دنیای سینما محسوب میشود.
والش در نقش یک قاضی دیوانه و عجیبالخلقه ظاهر میشود که در املاک خود پرسه میزند و با تفنگ ساچمهای شلیک میکند. این نوع نقشهای عجیب و غریب، همیشه به خوبی از پس آنها برمیآمد. این نقش، یادآور نقشهای ماندگار او در فیلمهای برادران کوئن است.
والش پس از درخشش در نقش کارآگاه فاسد در فیلم “خون ساده” و ایفای نقش طنزآمیز در فیلم “بزرگ کردن آریزونا”، به یکی از محبوبترین بازیگران شخصیتپرداز در سینمای هالیوود تبدیل شد. این دو فیلم، ژانر جدیدی از کمدیهای خشن و کارتونی را به وجود آوردند که فیلم برادران نیز به این سبک وفادار مانده است.
فیلم برادران فراتر از یک فیلم معمولی
فیلم برادران نوشته میکان بلر (نویسنده فیلم خراب آبی) و کارگردانی مکس بارباکو (کارگردان پالم اسپرینگز) فراتر از یک فیلم معمولی است. فیلم برادران با تکیه بر بازیهای قوی بازیگرانش، جان تازهای به کلیشههای آشنا میبخشد. در حالی که داستان فیلم از مسیر تکراری ژانر خود پیروی میکند، اجراهای درخشان بازیگران آن را به اثری متفاوت تبدیل کرده است.
پیتر دینکلیج در نقش موک، به عنوان عضلهی اصلی در گروهی از سرقتهای خطرناک در جوانی، در کنار برادر دوقلویش، جیدی، عمل میکرد. ریشههای این زندگی پرخطر را میتوان در ترک ناگهانی مادر آنها، کت، در روز شکرگزاری جستجو کرد. کت، یک جنایتکار حرفهای، آنها را رها کرد تا به خوشگذرانی با دوست پسر جدیدش بپردازد و دیگر هرگز برنگشت.
نقد دیگر بخوانید : فیلم تنها بمیر
در یک پیچش داستانی معمول در ژانر جنایی، جیدی در جریان یکی از سرقتها دستگیر و زندانی میشود، در حالی که موک آزاد مانده و زندگی جدیدی برای خود میسازد. او در یک رستوران فست فود مشغول به کار میشود و با ابی ازدواج میکند. اما با آزادی زودهنگام جیدی، این آرامش نسبی به هم میریزد. جیدی تلاش میکند تا برادرش را به دنیای گذشته بازگرداند و او را در یک سرقت جدید شریک کند: دزدیدن زمردهایی که در گاوصندوق یک مغازه لباس پنهان شدهاند.
پیچیدگی دسیسهها در فیلم برادران
در فیلم برادران، پیچیدگی دسیسهها فراتر از آنچه در نگاه اول به نظر میرسد است. یکی از این دسیسههای فرعی، به داستان قاضی و پسرش با نام مشترک “فارفول” میپردازد. فارفول بزرگتر، قاضی، با نقشهای زیرکانه جیدی را زودتر از موعد مقرر از زندان آزاد میکند. هدف او این است که با استفاده از جیدی، سرقت الماس را اجرا کرده و سهم بیشتری از پول حاصل از فروش سنگها را به جیب بزند.
فارفول کوچکتر، با بازی برندان فریزر، نیز نقش مهمی در زندگی جیدی پس از آزادی او ایفا میکند. حضور همیشگی فارفول کوچکتر، جیدی را تحت فشار قرار داده و او را مجبور میکند تا اثر انگشت خود را روی یک سلاح گرم بگذارد. این کار به عنوان اهرمی برای کنترل جیدی استفاده میشود و تهدیدی دائمی بر سر او است. فارفول کوچکتر، با صحبتهایی از آموزش جیدی به عنوان یک حیوان خانگی، بر ترس و وحشت جیدی میافزاید و او را در بند خود نگه میدارد.
شاید خیلی واضح باشد که مادر در فیلم برادران برای همیشه از زندگی پسرها نرفته است. حضور پررنگ گلن کلوز در نقش مادر، به خصوص با توجه به نام او در پوستر و تیتراژ، این موضوع را تأیید میکند. علاوه بر این، گذر سریع شخصیتها از کودکی به بزرگسالی و حضور چندین بازیگر نامزد اسکار در نقشهای بزرگسال، نشان میدهد که سازندگان فیلم قصد ندارند روی سن شخصیت اصلی، یعنی لندون، مانور دهند.
در این نوع فیلمها، معمولاً طرح کلی داستان به راحتی قابل حدس است و سازندگان هم از نشان دادن آن ابایی ندارند. صحنههای احساسی و اعترافات دردناک بین خواهر و برادر، به خوبی به پیشبرد داستان کمک میکند و بیننده را با شخصیتها همذات پنداری میکند.
صحنه هایی آرام اما پر هیجان
آنچه فیلم برادران را جذاب میکند، تعادل بینظیرش در خلق صحنههای آرام و پر هیجان است. از گفتگوهای آرام تا تعقیب و گریزهای نفسگیر با خودرو و بدلکاریهای حیرتانگیز، فیلم پر از انرژیهای متضاد است. بازیگران، به ویژه دینکلیج و برولین، با دوری از واقعگرایی مستند، شخصیتهایی اغراقشده و جذاب خلق کردهاند. این شخصیتها، با تمام بیباکی و بیپرواییشان، در عین حال آسیبپذیر و شکستخورده هستند. فیلم به طرز ماهرانهای این تضادها را به تصویر کشیده و مخاطب را در دنیای پر هرج و مرج این دو برادر گرفتار میکند.
پیتر دینکلیج، مثل یک گلوله فولادی سخت شده، با افزایش سن جذابتر میشود. چهره پوکریاش، وقار ذاتیاش را بیشتر نمایان میکند، درحالیکه شخصیتهایش زیر فشار و تحقیر له میشوند. این بازیگر، بهنظر شکستناپذیر میرسد؛ سالهاست که نقشهای منفی را بازی میکند. جیک جیلنهال، همبازی او، نقش برادر مطیعتر و دستآموزتر را بازی میکند؛ انگار متیو برودریک دوران شمشیربازی است که عضلهآلاتش را تقویت کرده. هر دو بازیگر، اعتماد به نفس خاصی دارند.
اگرچه کلوز و فریزر به اندازه دینکلیج و برولین در کانون توجه نیستند، اما حضورشان در صحنهها، انرژی خاصی به فیلم میبخشد و آن را از یک روال تکراری خارج میکند. کلوز با بازی در نقش یک مادر پیچیده، ما را به این فکر وا میدارد که آیا او قادر به ابراز عشق مادری است یا خیر. بازی درخشان او، عمق شخصیت کت را به نمایش میگذارد و ما را در حدس و گمان فرو میبرد. فریزر نیز با ایفای نقش فارفول، مردی با زخمهای عمیق و خشم سرکوب شده، عملکردی درخشان دارد. او با ظرافت، ترکیبی از آسیبپذیری و خشونت را در شخصیت خود به تصویر میکشد.
مریسا تومی در نقش خبرنگاری ظاهر میشود که با جیدی ارتباط برقرار میکند و او را به مصاحبه در زندان دعوت میکند. این نقش تکراری که در بسیاری از فیلمهای جنایی دیدهایم، به نظر میرسد برای بازیگرانی چون تومی که به نقشهای متفاوت عادت دارند، چندان چالشبرانگیز نیست. با این حال، تومی با بازی درخشان خود، این نقش تکراری را به یک شخصیت عجیب و جذاب تبدیل میکند که حرفهای زیادی برای گفتن دارد. او با حفظ همان بیحوصلگی همیشگیاش، یادآور شخصیت وینی پسرعمویاش در فیلمهای قبلی است و نشان میدهد که همچنان یکی از بازیگران توانا و خاص هالیوود است.