فیلم گرگینه ها، نقد و بررسی تخصصی فیلم Werewolves 2024
امروز فیلم گرگینه ها را مورد نقد و بررسی تخصصی قرار میدهیم. سال ۲۰۲۴ را به سختی میتوان سال شکوفایی فیلمهای گرگینه دانست. به جز چند اثر حاشیهای و کمکیفیت (مثل آن فیلم عجیب و غریب درباره گرگینه کوکائینی!)، تنها دو فیلم قابلتوجه در این ژانر به چشم میخورد: «The Beast Within» که یک تلاش بینتیجه برای ساخت یک فیلم تمثیلی بود و مدام از ماهیت گرگینهای خود دور میشد؛ و فیلم گرگینه ها که با بازی فرانک گریلو و اکران قریبالوقوع در سینماها، کمی امیدوارکنندهتر به نظر میرسد.
فیلم گرگینه ها نسبت به «The Beast Within» عملکرد بهتری دارد، زیرا به جای پرداختن به مفاهیم عمیقتر، رویکردی مستقیمتر و اکشنمحور را در پیش گرفته است. اما این بدان معنا نیست که فیلمهای درجه B مجوز بیکیفیتی دارند. حتی این فیلمها هم باید حداقل استانداردهایی را رعایت کنند و با ارائه شخصیتهای جذاب، داستانی هیجانانگیز یا دنیایی منحصربهفرد، مخاطب را سرگرم کنند. متأسفانه، فیلم گرگینه ها در هیچکدام از این موارد موفق نیست و در نهایت، چیزی فراتر از یک فیلم معمولی ارائه نمیدهد.
فیلم گرگینه ها در چه مورد است
استیون سی. میلر با فیلم گرگینه ها یک سناریوی وحشتناک و علمی تخیلی را به تصویر میکشد که شباهتهایی به فیلمهای پاکسازی دارد، اما با یک تفاوت اساسی: گرگینهها. در فیلم گرگینه ها، ابرماهی که به زمین نزدیک میشود، ژنی را در انسانها فعال میکند که آنها را به هیولاهایی خونآشام و درنده تبدیل میکند. با نزدیک شدن ابرماه بعدی، دانشمندی به نام وسلی مارشال و تیمش تلاش میکنند تا درمانی برای این بحران پیدا کنند و از تکرار فاجعه جلوگیری کنند.
دانشمندان یک اسپری معجزهآسا به نام “صفحه نمایش ماه” اختراع کردهاند که قرار است از مردم در برابر اثرات مخرب ابرماه محافظت کند. اما آزمایش این اسپری روی داوطلبان، به یک فاجعه تمامعیار تبدیل میشود. وقتی صفحه نمایش ماه تنها یک ساعت کار میکند و امنیت مرکز تحقیقاتی هم به اندازه کافی قوی نیست، جهنمی از خون و وحشت آغاز میشود. وس و امی، دانشمندی شجاع، باید از شهری پر از گرگنما فرار کنند تا به خانواده وس برسند. اما وقتی گرگنماها به خانه آنها حمله میکنند، همه چیز به یک نبرد مرگ و زندگی تبدیل میشود.
ایده ای که کامل استفاده نمی شود
این طرح اولیه، پتانسیل ساخت یک فیلم گرگینه جذاب را داشت. اما متاسفانه، فیلمنامه نتوانست از این پتانسیل به خوبی استفاده کند. یکی از بزرگترین ضعفهای فیلم، محدودیت شدید محیط داستان است. شاید این موضوع به دلیل محدودیت بودجه بوده باشد، اما تمرکز بیش از حد بر چند بلوک متروکه شهری، باعث شده تا هیجان و وسعت دنیای گرگینهها به خوبی به تصویر کشیده نشود. صحنههایی که وِس و اِمی در تلاش برای عبور از این منطقه هستند، به شدت نیاز به نماهای گستردهتری از شهر آلوده به گرگینهها داشتند. تصور کنید یک نما از بالای شهر را ببینیم که در آن گلهای از گرگینهها در خیابانها پرسه میزنند. متاسفانه، این صحنههای حماسی در فیلم وجود ندارد.
حتما دوست خواهید داشت : فیلم تاکسی سیاه
فیلم گرگینه ها، متاسفانه، تلاشی جدی برای بررسی چالشهای واقعی جامعه در مواجهه با پدیده گرگینهها نمیکند. آیا واقعا انتظار داریم مردم در شب ابرماه از نور ماه دوری کنند؟ آنوقت بیخانمانها چه باید بکنند؟ آیا افرادی هستند که مشتاق تبدیل شدن به گرگینه و ایجاد هرج و مرج باشند؟ فیلم به وجود چنین افرادی اشاره میکند، اما این موضوع را آنطور که باید گسترش نمیدهد. یک گروه شبهمذهبی که لحظه شماری میکردند تا در نور ماه دگرگون شوند، چه قصه جذابی میشد! اما فیلم بهجای پرداختن به چنین ایدههای نوآورانهای، به یک سفر تکراری و بیروح به شهری تقریباً خالی محدود میشود.
انگیزههای گرگینهها در فیلم گرگینه ها همچنان مبهم باقی مانده است. رفتار این موجودات اسرارآمیز به شدت متغیر بوده و اغلب بر اساس نیازهای هر صحنه از فیلم شکل میگیرد. گاهی آنها به سادگی به جان ماشینها میافتند و در لحظاتی دیگر، بقایای اندکی از انسانیت در وجودشان دیده میشود.
هوش این موجودات نیز نوسانات شدیدی دارد. گرگینهها گاه به صورت گروهی و سازمانیافته عمل میکنند و گاه به همان اندازه که برای انسانهای عادی خطرناک هستند، برای همنوعان خود نیز تهدید محسوب میشوند. به عبارت دیگر، سازگاری چندانی در نحوه تعامل آنها با دنیای پیرامون و حتی با یکدیگر دیده نمیشود. این ناهماهنگی در رفتار گرگینهها، یکی از جذابیتهای اصلی فیلم گرگینه ها است که بیننده را در حدس زدن انگیزهها و اهداف این موجودات مرموز به چالش میکشد.
ماسکی بر روی چهره وحشی گرگینهها
گرگینهها از نظر فنی نیز چندان جذاب نیستند. گرگها عمدتاً با تکیه بر جلوههای ویژه کامپیوتری و بدلکاری خلق شدهاند، اما طراحی آنها چندان دقیق و باورپذیر به نظر نمیرسد. ترکیب سر بزرگ گرگ با بدنی پشمالو و به اندازه بدلکار، تصویری اغراقآمیز و نامتعادل ارائه میدهد. برخی از گرگینهها طراحیهای عجیب و غریبی دارند که توجه بیننده را بیش از حد به خود جلب میکند. مثلاً گرگینهای با ظاهر پانک راک و حلقه بینی، یا گرگینهای با پرچم آمریکا روی صورتش که حتی پس از تبدیل شدن به گرگ، این طرح روی صورتش باقی میماند. این طراحیها یادآور شخصیت استریپ در فیلم گرملینها است.
گرچه شخصیتها تلاش میکنند خود را از جمع جدا کنند، اما این جدایی آنطور که باید محسوس نیست. حرکت گرگها، که شاید به دلیل محدودیتهای جلوههای ویژه، کمی دست و پا چلفتی و بیخطر به نظر میرسد. در ابتدای فیلم گرگینه ها، صحنههای اکشن با نورپردازیهای جذاب توجه را جلب میکند، اما این جذابیت زودگذر است و به سرعت جای خود را به شعلهور شدن بیش از حد لنز میدهد که در تمام طول فیلم ادامه مییابد. حتی آبرامز هم به این نکته اشاره میکند و معتقد است که میتوانستند تعداد این شعلهور شدنها را نصف کنند. با این حال، چند صحنهی خشن و خونین وجود دارد که به فیلم درجهی سنی R داده است.
فرانک گریلو هیچ نقش منفی جذابی برای ارائه ندارد
گریلو، که در چندین قسمت از سری فیلمهای پاکسازی نیز نقشآفرینی کرده، در فیلم گرگینه ها نیز به شخصیت معمول و قابل اعتماد خود وفادار مانده است. با این حال، به نظر میرسد نقش گرگینهها چندان برای او چالشبرانگیز یا جذاب نبوده و شخصیتهای فرعی فیلم نیز عمق و پیچیدگی کافی ندارند. بسیاری از شخصیتها به سرعت از داستان حذف میشوند و دیالوگهای فیلم اغلب کلیشهای و الهامبخش هستند. صحنههای اکشن پایانی نیز علیرغم تلاش برای ایجاد اوجی حماسی، تأثیرگذاری چندانی ندارند.
برای برخی از طرفداران ژانر وحشت، ایده اصلی فیلم میتواند کافی باشد. اگر در اوج صحنه، گرگنما فریاد بزند “مرا گاز بگیر!” و بعد هم یک باران گلوله از مسلسل به سمت او روانه شود، شاید کمی هیجانانگیز باشد. اما این هیجانات، بسیار کمتر از آن چیزی است که انتظار میرود. اصلاً چرا از عنوان “ابرماه” استفاده شده؟ انگار که میخواهند به فیلمهای درجه B هیجان بیشتری ببخشند، در حالی که فیلمهای گرگنما خیلی بیشتر از این پتانسیل دارند. با توجه به اینکه فیلم “مرد گرگنما” ساخته لی وانل به زودی اکران میشود، شاید سال ۲۰۲۵ سال بهتری برای فیلمهای گرگنما باشد.