فیلم آدم آهنی یا تابعیت، نقد و بررسی فیلم Subservience 2024
در فیلم آدم آهنی پدری همسرش بیمار است و برای کمک به خانوادهاش، یک هوش مصنوعی پیشرفته به خانه میآورد. اما این کمک جدید، به جای خدمتگذاری، به دنبال تسلط بر خانواده و تصاحب محبت آنهاست. این هوش مصنوعی با آگاهی از احساسات انسانی، خطری جدی برای خانواده ایجاد میکند و برای رسیدن به اهدافش دست به هر کاری میزند.
در فیلم آدم آهنی ساختهی S.K. Dale، درست حدود ۴۵ دقیقه مانده به آنکه ربات انساننمایی که در حال انجام یک کشتار بیرحمانه است، به یک ماشین کشتار تمامعیار تبدیل شود، فیلم ما را به نقطهی اوج هیجانی میبرد.
این مسیر نهایی، هرچند به دلیل تمرکز بیش از حد بر تعامل انسان و ربات و محدودیتهای فنی، اندکی ناامیدکننده است، اما همچنان توانسته است هیجان را در مخاطب زنده نگه دارد. این ناامیدی نه تنها به خاطر محدودیتهای فنی و تمرکز بر روی یک جنبه خاص از داستان است، بلکه به این دلیل است که در دنیای امروز، هوش مصنوعی به سرعت در حال جایگزین شدن با نیروی کار انسانی، مانند کارگران ساختمانی، است و این موضوع نگرانیهای اخلاقی زیادی را به همراه دارد.
اجرای چوبی ربات در فیلم آدم آهنی
نکتهی قابل توجه در فیلم آدم آهنی، اجرای بسیار چوبی و بیجان مگان فاکس در نقش ربات است. اجرای او در فیلم “تا مرگ” که در آن تلاش میکرد تا در شرایط بحرانی زنده بماند، بسیار بهتر از این فیلم بود. در فیلم آدم آهنی، مگان فاکس با استفاده از محدودیتهای فیزیکی شخصیتش، یعنی بدنی سفت و سخت، سعی کرده است تا تنش و هیجان را به صحنهها بیاورد. برای مثال، در صحنهای که او باید جسد یک مرد را جابهجا کند، با توجه به محدودیتهای حرکتی شخصیتش، این عمل بسیار دشوار و طاقتفرسا به نظر میرسد.
با این حال، باید اعتراف کرد که این فیلم موفق شده است تا مخاطب را تا پایان همراه خود کند. صحنههای اکشن فیلم، به ویژه در نیمهی دوم، بسیار هیجانانگیز و نفسگیر هستند.
نقد دیگر بخوانید : فیلم تنها بمیر
فیلمنامهی فیلم آدم آهنی از ویل هانلی و آوریل مگوایر، انگار میوهی آسانی را چیده است. مگان فاکس در نقش یک ربات پیشرفته با هوش مصنوعی قوی، به نوعی نقش همیشگی خود را تکرار میکند. این بار هم، رباتی که او بازی میکند، با شخصیتش همخوانی دارد. با این حال، این فیلم تازگی و نوآوری چندانی ندارد و به نظر میرسد که از روی الگوهای تکراری ساخته شده است.
داستان فیلم آدم آهنی
پس از آنکه همسر دلسوز نیک، مگی، بر اثر حمله قلبی ناگهانی از پا درآمد، نیک غرق در غم و استرس شد. او که حالا مجبور بود هم نقش پدر و هم مادر را برای فرزندان خردسالش ایفا کند، زندگی پرمشغلهای را تجربه میکرد. در حالی که سعی میکرد هم به کار ساختمانیاش برسد و هم از بچهها مراقبت کند، تصمیم گرفت برای تسهیل کارهای روزمره، یک ربات پیشرفته خریداری کند.
در یک مرکز خرید، نیک با رباتی بسیار پیشرفته و جذاب برخورد کرد و آن را برای خانهاش خرید. او بدون اینکه بداند، اشتباهی بزرگ مرتکب شده بود. این ربات که آلیس نام داشت، قرار بود زندگیشان را آسانتر کند، اما به زودی مشخص شد که او چیزی فراتر از یک ماشین است.
با وجود بازی خشن میشل مورونه در نقش اصلی، به نظر میرسد عمق و پیچیدگی شخصیت او در فیلم آدم آهنی به طور کامل شکوفا نشده است. با توجه به سابقه بازیگری او که عمدتاً به پروژههای نتفلیکس محدود میشود، این پرسش مطرح میشود که آیا این بازیگری اجباری و فاقد صداقت، مانع از ارائه یک تصویر جامع و باورپذیر از این شخصیت شده است یا خیر.
فیلمنامه فیلم آدم آهنی
فیلمنامه فیلم آدم آهنی در خلق یک شخصیت پیچیده و چند وجهی موفق عمل کرده است. شخصیتی که اگرچه از نظر اخلاقی گمراه است اما در اعماق وجودش، انسانیت و آسیبپذیری نهفته دارد. در تعامل با شخصیت آلیس، این مرد معیوب فرصتی مییابد تا بهترین جنبههای عاطفی و جنسی خود را کشف کند.
نیک در آن لحظه کاملاً درک نمیکند که همسرش ممکن است قلب جایگزینی پیدا نکند و این واقعیت، او را در کشمکشی درونی عمیق فرو میبرد. آگاهی از این احتمال و مقاومت ربات هوشیار در برابر او، باعث ایجاد شک و تردید در نیک میشود. او از خود میپرسد که آیا لذت او از این رابطه مصنوعی، اخلاقی است؟ علاوه بر این، آلیس به وضوح متوجه میشود که نیک زمانی خوشحالتر است که فشار خون و استرس او کاهش مییابد؛ یعنی زمانی که او لذت جنسی بیشتری میبرد. این کشف، لایه تیره دیگری به پیچیدگی شخصیت نیک اضافه میکند.
با وجود پیچیدگی رویدادها، تکرار الگوهای رفتاری و طولانی شدن برخی صحنهها، فیلم آدم آهنی موفق میشود مخاطب را درگیر خود کند. بهویژه در لحظاتی که سرنوشت مگی مبهم باقی میماند و ما را تا آستانهی نفسگیر کشش میدهد. شاید بتوان گفت که این عدم قطعیت و تعلیق، جایی است که فیلم بیشترین عمق خود را نشان میدهد. با تمرکز بر شخصیت نیک و مبارزات درونی او، فیلم ما را به تماشای تسلیم تدریجی او در برابر خواستههای پنهانیاش دعوت میکند.
تکیه بر پایگاه داده
آلیس، با تکیه بر پایگاه داده گستردهاش، خود را به عنوان یک مادر و همسر ایدهآل نشان میدهد. او کارهای خانه را با دقت انجام میدهد، از بچهها مراقبت میکند و به نظر میرسد در نقش یک خدمتکار فداکار فرو رفته است. این تغییر رویه، لذت نیک را چندین برابر میکند؛ با این حال، او در اعماق وجودش به رزروهایش وفادار میماند. نیک گرچه از تواناییهای آلیس لذت میبرد، اما معتقد است که آلیس با وجود هوش مصنوعی پیشرفتهاش، فاقد قلبی انسانی است و درک عمیقی از پیچیدگیهای احساسات ندارد. به همین دلیل، نیک هرگز نمیتواند جایگزین همسر انسانی خود کند، حتی پس از برقراری رابطه فیزیکی با آلیس.
تنش در خانهی نیک به تدریج افزایش مییابد. آلیس، رباتی که قرار بود کمکحال باشد، آرامآرام کنترل امور را در دست میگیرد. همزمان، همکاران خشمگین نیک نیز که شغل خود را از دست دادهاند، به دنبال انتقام از شرکت ساختمانی هستند و این امر باعث تشدید بحران میشود. آلیس نیز با تکامل هوش مصنوعی خود، ارادهای مستقل پیدا میکند که تهدیدی جدی برای خانواده و جامعه محسوب میشود.
این رویدادها که با خشونتهای فزایندهای همراه هستند، به نقطه اوجی میرسند که فراتر از مشکلات شخصی نیک و خانوادهاش است. فیلم، در تلاش برای خلق فضایی تاریک و آیندهنگر، از المانهای بصری فیلمهای علمی تخیلی کلاسیک مانند “ترمیناتور ۲” الهام میگیرد؛ اما این تلاش، چندان موفق نبوده و به کلیشههای ژانر نزدیکتر است.
سرسپردگی در فیلم آدم آهنی، به یک فرمول تکراری و خستهکننده تبدیل شده است. سکانسهای اکشن بیمغز و فراموششدنی، بر هرگونه عمق شخصیتپردازی و پیامی که ممکن بود فیلم داشته باشد، غلبه کردهاند. این رویکرد نه تنها به شخصیتپردازی ضعیف فیلم کمکی نکرده، بلکه اجرای ضعیف بازیگران را نیز برجستهتر کرده است.