انیمیشن یک داستان تقریبا کریسمسی، نقد و بررسی تخصصی کارتون An Almost Christmas Story 2024
در ان مقاله می پردازیم به بررسی انیمیشن یک داستان تقریبا کریسمسی، این روزها کمتر شاهد نوآوریهای واقعی در دنیای سرگرمی، به خصوص در حوزه انیمیشنهای اورجینال هستیم. همه چیز به دنبال IPهای شناخته شده میرود. وقتی از “ویژه کریسمس” صحبت میکنیم، منظورمان آن انیمیشنهای بلند سینمایی نیست که هر سال سیلوار منتشر میشوند. فیلمهای خوبی مثل “کلاوس” و “اسپیریتد” هم در این بین بوده، اما چیزی که من بیشتر دوست دارم، آن داستانهای کوتاه و شیرین کریسمسی است که معمولاً کمتر از نیم ساعت طول میکشند. یادتان میآید آن انیمیشنهای کلاسیک Rankin/Bass مثل “رودلف قرمز بینی” یا “بابانوئل در راه است”؟ آن حس و حال خاص را هیچ چیزی نمیتواند جایگزین کند.
به نظر میرسد انیمیشن یک داستان تقریبا کریسمسی، جدیدترین انیمیشن کوتاه دیزنی پلاس، وامدار آثار کلاسیک رنکین/باس باشد. این فیلم با کارگردانی دیوید لوری و تهیهکنندگی آلفونسو کوارون، دو چهره شاخص سینمای معاصر، تلاش میکند تا روحیه داستانهای قدیمی کریسمس را احیا کند. اگرچه برخی صحنهها و ایدههای آن به آثار پیشین شباهت دارند، اما “داستان تقریباً کریسمس” با شخصیتپردازی قوی و روایتی جذاب، هویتی مستقل برای خود میسازد.
در قصه دلنشین انیمیشن یک داستان تقریبا کریسمسی، که با صدای گرم جان سی ریلی روایت میشود، ما با ماه، جغدی جوان و سرکش آشنا میشویم. ماه که از پدرش جدا شده، در دل یک ماجراجویی غیرمنتظره فرو میرود. در حالی که بال شکستهاش او را زمینگیر کرده، در بالای پلازای راکفلر به دام میافتد. اینجاست که با لونا، دختری مهربان و سرزنده، آشنا میشود. دوستی عمیقی بین این دو شکل میگیرد و آنها با هم سفری پرماجرا را در قلب زمستان نیویورک آغاز میکنند. این انیمیشن زیبا، داستان گرمی از دوستی، خانواده و امید را روایت میکند.
ماه به عنوان برجسته ترین شخصیت
در کمتر از نیم ساعت، انیمیشن یک داستان تقریبا کریسمسی چالش بزرگی را با موفقیت پشت سر میگذارد: جلب سریع توجه مخاطب به شخصیت اصلی. کریستوفر در نقش ماه، با اجرایی دلنشین و شیرین، به راحتی میتواند جایگاه خود را به عنوان یکی از محبوبترین شخصیتهای کریسمسی، پس از رودلف، تثبیت کند. انتخاب یک کودک واقعی برای صداپیشگی، که معمولاً ریسک بزرگی محسوب میشود، در این انیمیشن به یک تصمیم هوشمندانه تبدیل شده است. شوخطبعی و خطوط دیالوگ بینقص کریستوفر، به طرز شگفتانگیزی از پس این مسئولیت برآمدهاند.
انیمیشنی بینظیر : انیمیشن درون و بیرون ۲
جان سی. ریلی، ستاره درخشان انیمیشن یک داستان تقریبا کریسمسی، به عنوان راوی داستان، ما را به دنیایی میبرد که در آن موسیقی و بیخانمانی در هم تنیده شدهاند. ریلی، گیتاریست سرگردانی که همچون مون به دنبال خانهای است، با صدای گرم و دلنشینش، ما را به سفری احساسی میبرد. او، همانند شخصیت دوستداشتنی برل ایوز در “رودلف گوزن شمالی دماغ قرمز”، با آهنگهایی جدید و دلنشین، بار دیگر استعداد موسیقی بینظیرش را به رخ میکشد. این انیمیشن ۲۰۲۴، برای همه آنهایی که مانند مون و ما، در جستجوی خانهای امن هستند، پیامی امیدبخش دارد.
بازیگران دیگر این انیمیشن نیز عملکرد بسیار خوبی دارند. استلا مادریگال در نقش لونا، بازی تاثیرگذاری را از خود به نمایش میگذارد. جیم گافیگان نیز همچون نقشش در لوکا، در اینجا نیز پدر دوستداشتنی داستان است. پت ناتاشا لیون هم رهبری سه کبوتر شرور را بر عهده دارد که یادآور سه کفتار شیر شاه هستند.
سبک بصری شگفت انگیز
انیمیشن یک داستان تقریبا کریسمسی با بهرهگیری خلاقانه از تکنیک استاپموشن، دنیایی منحصر به فرد و جذاب خلق کرده است. در حالی که شخصیتهای اصلی مانند مون و لونا با ظاهری دقیق و منسجم طراحی شدهاند و به سبک آردمن و لایکا نزدیکتر هستند، تقریباً تمامی شخصیتهای فرعی و عناصر پسزمینه از مواد سادهای مانند مقوا و کاغذ ماشه ساخته شدهاند. این تضاد بصری چشمنواز، باعث میشود مون و لونا به عنوان شخصیتهای اصلی، از میان دنیای کاغذی و مقوایی اطرافشان برجسته شوند و مرکز توجه مخاطب قرار گیرند.
داستان انیمیشن یک داستان تقریبا کریسمسی آشناست؛ فرمولی تکراری از “بچهای که با حیوانی سخنگو دوست میشود”. با وجود جلوههای بصری زیبا، این انیمیشن نتوانست از کلیشههای همیشگی داستانسرایی فاصله بگیرد. شباهتهای ماه و لونا، یکی با بال شکسته و دیگری با نقص عضو، فرصتی بود برای پرداخت عمیقتر به موضوعات، اما این فرصت به خوبی استفاده نشد.
یکی از جذابترین جنبههای انیمیشن یک داستان تقریبا کریسمسی، روشی است که مون، جغد کوچک، و لونا، دختربچه گمشده، با یکدیگر ارتباط برقرار میکنند. با وجود تفاوتهای گونهای و عدم توانایی در درک مستقیم زبان یکدیگر، این دو شخصیت با حدس زدن و درک شهودی، مکالماتی طبیعی و صمیمانه را شکل میدهند. با این حال، گاهی اوقات این انیمیشن به خاطر پیشبرد داستان، از این قاعده کلی فاصله میگیرد و به نظر میرسد که مون و لونا به طور کامل یکدیگر را درک میکنند.
داستانی غیر کریسمس
شاید تعجب کنید که چرا انیمیشن کوتاه دیوید لوری، انیمیشن یک داستان تقریبا کریسمسی نامیده شده است. آیا این فقط یک تلاش برای دور شدن از سایهی اثر کلاسیک “داستان کریسمس” است؟ نه، معنای نهفته در این عنوان بسیار عمیقتر است. در حالی که کریسمس ریشههایی مذهبی دارد، امروزه به نمادی از اتحاد و شادی فراتر از دین تبدیل شده است. مون در پایان انیمیشن، بدون آنکه دقیقاً بداند کریسمس چیست، درک میکند که این جشن، فرصتی برای گرد هم آمدن افراد از سراسر جهان است. برخی ممکن است این دیدگاه را خوشبینانه بدانند، اما این همان چیزی است که این انیمیشن کوتاه و دلنشین را توصیف میکند.