فیلم زن سرنوشت ساز یا زن ساعت، نقد فیلم Woman of the Hour 2023
آنا کندریک با اولین فیلم بلند خود، فیلم زن سرنوشت ساز، نگاهی تازه به یک داستان واقعی دارد. این فیلم که در جشنواره تورنتو ۲۰۲۳ به نمایش درآمد، با روایتی هوشمندانه و کارگردانی دقیق، به بررسی تأثیر نگاه بر سرنوشت افراد میپردازد. کندریک با کنجکاوی خود، ابعاد پنهان این داستان را آشکار میکند.
“آلکالا”، قصاب زیبایی، به هر یک از قربانیانش، اغلب زنانی در حاشیه جامعه، وعده زیبایی می داد. او یک عکاس بود و به خوبی می دانست که لنز دوربینش چه قدرتی دارد. کندریک، کارگردان، با تصویربرداری از اولین قربانی آلکالا در سال ۱۹۷۷، فیلم خود را آغاز می کند.
عدسی دوربین آلکالا
در این قاب اولیه، قربانی در عدسی دوربین آلکالا، همچون یک اثر هنری، به تصویر کشیده شده است. آلکالا به او می گوید: “سعی کن فراموش کنی که یک دوربین اینجا هست.” اما کندریک، با چرخاندن لنز بر روی خود آلکالا، حقیقت را عریان می کند. چشمان دانیل زواتو، بازیگر نقش آلکالا، مانند حوضچههای آرام، القاکننده اعتماد و امنیت است؛ ابزاری که آلکالا برای فریب قربانیانش به کار می برد.
اما در یک چشم بر هم زدن، این آرامش به طوفانی از خشونت تبدیل می شود. کندریک با نگه داشتن دوربین بر روی صورت آلکالا، این تغییر وحشتناک را به تصویر می کشد و ما را به درون ذهن قربانیان می کشاند.
در ادامهی فیلم زن سرنوشت ساز، آلکالا و شریل برای گذراندن زمانی کوتاه، به قرار بیرون میروند. اما این قرار، آنطور که باید پیش نمیرود. خندههای شریل، ناگهان آن تصویر جذاب و مطمئن از او را زیر سوال میبرد. در لحظهای که هر دو سعی میکنند از این قرار ناموفق بیرون بیایند، آلکالا با کنایه به برنامه دوستیابیای که شریل در آن ثبتنام کرده، اشاره میکند.
او میگوید: «نمایندهام به من گفت که تو را میبینم. احساس کردی دیده شدهای؟» دوربین روی چهره هر دو زوم میکند و این جملهی کوتاه، به یک دوئل کلامی تبدیل میشود. شریل با لحنی ملایمتر اعتراف میکند: «احساس میکردم دارم به او نگاه میکنم.» آلکالا اصرار میکند: «پس الان چه حسی داری؟» شریل با وجود ناراحتیای که در چشمانش موج میزند، میگوید: «خوبم.».
آلکالا با لحنی تمسخرآمیز پاسخ میدهد: «خیلی خوب.» مکثی کوتاه اما سنگین بر فضا حاکم میشود. سپس آلکالا ادامه میدهد: «میدونی، بیشتر مردم دوست ندارند دیده بشوند. میترسند. چون برای دیده شدن باید با خودت راحت باشی. باید این نمایش رو متوقف کنی.»
نقاب خوب بودن
در فیلم زن سرنوشت ساز، شریل کندریک بارها مجبور میشود نقاب “خوب بودن” را بر چهره بزند تا از موقعیتهای دشوار عبور کند. این الگو از همان ابتدای فیلم تکرار میشود؛ جایی که مجری برنامه بازی، با طعنه و جنسیتزدگی، به او توصیه میکند که برای موفقیت باید تنها لبخند بزند و بخندد.
این رفتار تحقیرآمیز، در صحنههای دیگر نیز تکرار میشود؛ مانند زمانی که دو مرد در یک تماس بازیگری، آشکارا درباره ظاهر فیزیکی شریل بحث میکنند، یا زمانی که همسایهاش پیشنهادهای نامناسبی به او میدهد. حتی امی، دختر نوجوانی که از چنگال قاتل گریخته، نیز برای زنده ماندن مجبور میشود لبخند بزند و با رفتارهای خشونتآمیز او کنار بیاید. این تکرار الگوی “لبخند زدن و تحمل کردن”، به خوبی نشاندهنده چالشهایی است که زنان در مواجهه با رفتارهای جنسیت زده و تحقیرآمیز متحمل میشوند.
در لحظات پایانی نمایش، شریل با نگرانی از دوست خود میپرسد آیا در تغییر سوالات مصاحبه، زیادهروی کرده است. او نگران است که با این کار، ساختار کلی و هدفمندِ انتقادی فیلم را بر هم زده باشد. آرایشگر با اطمینان خاطر به او پاسخ میدهد که چنین کاری نکرده است.
شریل مصرانه ادامه میدهد: “فرقی نمیکند چه کلماتی استفاده شده باشد، سوال اصلی همچنان پابرجاست.” وقتی شریل از او میپرسد این سوال چه بود، زن آرایشگر پاسخ میدهد: “کدام یک از شما به من صدمه میزند؟” این پرسش به عنوان هسته اصلی فیلم کندریک باقی میماند و در واقع، دغدغهی بسیاری از زنانی است که در دنیایی زندگی میکنند که اغلب آنها را در برابر خشونت مردان محافظت نمیکند. همانطور که یکی از قربانیان در توصیف شریک سابقش میگوید: “میدانستم او خطرناک است، اما لعنت به آنها – همه مردها خطرناک هستند.”
قدرت دیده شدن و درک شدن با یک نگاه
در فیلم زن سرنوشت ساز، قدرت دیده شدن و درک شدن از طریق نگاه، به شکلی تأثیرگذار به تصویر کشیده میشود. سه صحنه کلیدی در این فیلم، اهمیت این ارتباط غیرکلامی را به نمایش میگذارند.
در اولین صحنه، در حین ضبط یک برنامه تلویزیونی، لورا (با بازی نیکولت رابینسون) با دیدن آلکالا، واکنشی شدید نشان میدهد. او معتقد است آلکالا قاتل دوستش است.
این واکنش احساسی، قدرت نگاه را در انتقال احساسات و شک به وضوح نشان میدهد. با این حال، در شلوغی ایجاد شده، شریل (بازیگر نقش اصلی) علیرغم تلاش برای برقراری ارتباط چشمی با لورا، موفق نمیشود پیام او را منتقل کند. نورهای شدید مانع از این ارتباط بصری مؤثر میشوند.
در صحنه بعدی، لورا سعی میکند به طور غیرمستقیم به شریل هشدار دهد. او از شریل میخواهد نوشیدنی دیگری سفارش دهد، اما شریل با نگاهی به پیشخدمت، درخواست لورا را رد میکند. این بار، پیام به وضوح دریافت میشود و پیشخدمت از ادامه دادن امتناع میکند. این صحنه نشان میدهد که گاهی اوقات، یک نگاه ساده میتواند پیامی قویتر از کلمات منتقل کند.
در آخرین صحنه، امی که در ماشین آلکالا اسیر شده است، با نگاهی التماسآمیز به راننده یک کامیون، درخواست کمک میکند. با این حال، راننده بدون توجه به این درخواست، از کنار او میگذرد. این صحنه تلخ، نشان میدهد که گاهی اوقات، حتی با وجود برقراری ارتباط چشمی، ممکن است پیام ما به درستی دریافت نشود.
نقدی دیگر بخوانید : فیلم ماده
“زودیاک” دیوید فینچر را میتوان معیاری برای سنجش فیلم زن سرنوشت ساز دانست. هر دو فیلم، ما را به دل دنیای تاریک قتلهای زنجیرهای میبرند، اما رویکردشان به این موضوع تفاوتهای قابل توجهی دارد. فینچر با تمرکز بر تحقیقات پلیس و تأثیر این پرونده بر زندگی محققان، داستانی را روایت میکند که در آن، خود معما و تلاش برای حل آن در مرکز توجه قرار دارد.
در مقابل، فیلم زن سرنوشت ساز با نگاهی انتقادی به جامعه و ساختارهای قدرت، از قتلهای زنجیرهای به عنوان ابزاری برای افشای ریشههای خشونت علیه زنان بهره میبرد. کندریک با بهرهگیری از زبان بصری قوی، به نقد فیلمهای جنایی واقعی و حتی “زودیاک” میپردازد و به ما نشان میدهد که چگونه این ژانر اغلب از نمایش خشونت لذت میبرد، بی آنکه به دلایل اجتماعی آن بپردازد.
در فیلم زن سرنوشت ساز، آلکالا نه تنها یک قاتل، بلکه نمادی از جامعهای است که او را ساخته است. جامعهای که با ترویج جنسیتگرایی و زنستیزی، زمینه را برای بروز چنین خشونتهایی فراهم میکند. این فیلم، با نگاهی عمیق به روانشناسی جنایتکار و تأثیر جامعه بر او، به ما یادآور میشود که برای مقابله با خشونت، باید ریشههای آن را در ساختارهای اجتماعی جستجو کنیم.
کندریک با دقتی خاص به خشونتهای وحشیانه آلکالا میپردازد، اما از رویکردی متفاوت بهره میبرد. او به جای نمایش مستقیم و گرافیکی این صحنهها، با استفاده از نماهای دور یا بسیار نزدیک، آنها را به حداقل میرساند و در عین حال، بر شدت و تأثیرگذاریشان میافزاید.
موسیقی متن
در این میان، موسیقی متن، صداهای محیطی، و جزئیات بصری مانند جیک پرندگان، زمزمه چراغها و ترافیک شهری، فضایی مملو از تنش و اضطراب را برای بیننده خلق میکنند. قبل از آنکه خشونت به نمایش تمامعیار گذاشته شود و به استثماری بدل گردد، کندریک با یک برش ناگهانی، بیننده را از فضولی خود آگاه میکند و به او اجازه نمیدهد در این خشونت غرق شود.
در عوض، کارگردان بر لحظات تهدیدآمیز روزمره تمرکز میکند؛ لحظاتی که به نظر میرسد بیاهمیتاند اما در واقع، حاوی نشانههایی از خطر هستند. لمسهای ناخواسته مردان به گردن یا موهای شریل، شک و تردید فوری دوست پسر لورا، و بیتوجهی پلیسها به هشدارهای شریل، همگی از این دست هستند. این لحظات، بیننده را به یاد میآورند که خطر لزوماً در صحنههای خشونتآمیز آشکار نمیشود و ممکن است در کوچکترین جزئیات زندگی روزمره پنهان شده باشد.
در نیمهی راه فیلمبرداری قسمت «بازی دوستیابی»، میکاپ آرتیست رو به شریل کرده و میگوید: «قراره حسابی خوش بگذرونی! همین و بس. هرچی دلت خواست بگو.» کاش زندگی همیشه همینقدر ساده و بیدغدغه بود، نظرت چیه؟