
فیلم زنبور، نقد فیلم The Wasp 2024
در فیلم زنبور، انتقام غذایی است که بهتر است سرد سرو شود، و انتقامی که در «زنبور» سرو میشود، ۱۵ سال است که در فریزر است. انتقام آنقدر سرد است که به عنوان چیز دیگری استتار شده است. فیلم زنبور شما را به این فکر می اندازد که درباره یک چیز است، اما آنچه ما تماشا میکنیم، در واقع آن چیزی نیست که ما فکر میکنیم.
فیلم زنبور با ریشههای تئاتری عمیق، اقتباسی از نمایشنامهای به قلم مورگان لوید مالکوم است. فیلم زنبور با ساختاری ساده و متمرکز بر دو شخصیت اصلی، همه رویدادهای مهم را در یک مکان به تصویر میکشد.
این ساختار دو پردهای، از بازیگران تقاضای بالایی دارد و نائومی هریس و ناتالی دورمر با اجرای درخشان خود به خوبی از پس این چالش برآمدهاند. کارگردانی گیلام مورالس نیز با ایجاد فضایی گسترده در این فضای بسته، به شخصیتها فرصت تنفس داده است. داستان فیلم زنبور با روایتی آرام آغاز میشود، اما به تدریج پیچیدگیهای آن آشکار شده و به اوج هیجان میرسد.
داستان فیلم زنبور
هدر (با بازی نائومی هریس) در یک خانه شهری زیبا به همراه همسرش، دومینیک آلبرن، زندگی میکند. اما این زندگی به ظاهر ایدهآل، پنهانکار است. همسرش به ندرت در خانه است و وقتی هم حضور دارد، رفتار تند و خشن از او سر میزند. هدر تا پاسی از شب منتظر او میماند، اما هیچ توضیح قانعکنندهای برای این رفتوآمدهای مرموز دریافت نمیکند. شک و تردید در دل هدر ریشه دوانده و او حس میکند که رازی بزرگ پشت این رفتارهای عجیب نهفته است.
در همین حین، اعلانهای یک برنامه باروری در تلفن همراه هدر، او را به یاد بحران عمیقی میاندازد که زندگی مشترکشان را تهدید میکند. گویی ازدواج آنها در آستانه فروپاشی کامل قرار دارد. علاوه بر این، حضور زنبورهایی که در آشپزخانه خانهشان لانه کردهاند، آرامش روانی هدر را بر هم زده و او را به شدت آشفته کرده است. صدای وزوز مداوم زنبورها، همچون زنگ خطری در ذهن او طنینانداز میشود و به او یادآوری میکند که مشکلی جدی وجود دارد.
در این میان، هدر به خاطره دردناکی از کودکیاش بازمیگردد. او شاهد بود که دوستش، کارلا، یک کبوتر زخمی را با سنگ به قتل رساند. هدر که سالهاست با کارلا ارتباطی نداشته، بر این باور است که کسی که چنین بیرحمیای از خود نشان داده، قادر است هر کار دیگری نیز انجام دهد. او به این نتیجه میرسد که کارلا ممکن است رازی در مورد همسرش بداند و حتی ممکن است در اتفاقات مشکوکی که در زندگیشان رخ میدهد، دست داشته باشد.
هدر تصمیم میگیرد تا با کارلا تماس بگیرد. او به سراغ کارلا میرود که اکنون در یک سوپرمارکت مشغول به کار است و بار چهارم بارداریاش را تجربه میکند. شرایط مالی کارلا نیز چندان مناسب نیست. این دو زن پس از سالها دوری، دوباره یکدیگر را ملاقات میکنند و به گذشته دور بازمیگردند.
بیشتر بخوانید : فیلم لی
کارلا تمایلی به همکاری با آن طرح ندارد، اما پیشنهاد مالی هدر وسوسهانگیز است. هدر درمانده و مشتاق به نظر میرسد، حتی کمی از کارلای زرنگ و خیابانی میترسد. کارلا که در شرایط سختی قرار دارد، هدر را زنی سادهلوح و احمق میبیند که در دنیای خیالی پر از امتیاز زندگی میکند.
ایده قتل شوهر هدر برای کارلا مضحک است. در یک لحظه، هدر بدون هیچ کنایهای میگوید: «میخواهم از شر این مرد خلاص شوم، اما میخواهم همه چیز سر جای خودش باقی بماند.» کارلا از خودش میپرسد که آیا این زن اصلاً واقعیت دارد؟ در نهایت، کارلا مسئولیت را بر عهده میگیرد. با ژاکت پفکرده و شکم باردار بزرگش، کارلا چهره موثری است و با سرعت از هدر جلو میزند. هدر ساده و طراحی شده به نظر میرسد، اما کاملاً مشخص است که کارلا کنترل اوضاع را در دست دارد.
نماد های زنبور و عنکبوت
در ابتدای فیلم زنبور، نمادهای زنبور و عنکبوت، به ویژه چیدمان تصنعی آنها، احساس سنگینی و اغراقآمیزی را القا میکردند. پرترههای عنکبوت، همچون سایهای شوم، بر فضای خانه شهری هدر حاکم بودند و بر کنشهای زنان در اتاق مجاور تأکید میکردند: زنانی که برای مردی تار میبافند و در عین حال از اسیر شدن در آن میترسند. این نمادها به صورت نمادین، بر روابط قدرت و بازیهای ذهنی بین شخصیتها اشاره داشتند.
با پیشرفت داستان، این نمادها عمق بیشتری پیدا میکنند. زنبورها و عنکبوتها دیگر صرفاً عناصر تزئینی نیستند، بلکه به نمادی از پیچیدگی روابط بین شخصیتها و نیروهای مخفی در درون آنها تبدیل میشوند. کارلا، با سوراخ کردن نقشه هدر، به نوعی به این ساختار نمادین نفوذ میکند.
نیمه دوم فیلم زنبور
در نیمه دوم فیلم زنبور، اتمسفر به طور کلی تغییر میکند و نمادها نیز به همراه آن دگرگون میشوند. آنچه در ابتدا به عنوان عناصر تزئینی و نمادین ساده به نظر میرسید، حالا به نمادهایی قدرتمند و چندلایه تبدیل شدهاند که کلیت داستان را شکل میدهند.
نمادها در فیلم زنبور وظیفه سنگینی بر دوش دارند و کارگردان به طرز ماهرانهای آنها را در طول داستان زنده نگه میدارد. تکامل و تحولات این نمادها یکی از نکات درخشان فیلم زنبور است. هرچند فیلمنامه اثری تأثیرگذار است، اما ستون اصلی فیلم، بازیهای درخشان نائومی هریس و ناتالی دورمر است.
هریس که پیش از این با نقشآفرینی در «مهتاب» تواناییهایش را به اثبات رسانده بود، در فیلم زنبور نیز دامنه بازیگری گستردهای را به نمایش میگذارد. شخصیت هدر، که او ایفا میکند، زنی سرکوبشده و محتاط است؛ لبخندی که بر لب دارد، پرده پوشی بر آشوبی درونی اوست.
گاهی اوقات، رفتار او آنقدر نامتعارف است که به نظر میرسد نیاز به کمک روانپزشکی دارد. اما هریس به زیبایی نشان میدهد که در پس این ظاهر آرام، رازی نهفته است. او به خوبی بر زمان و نحوه آشکار شدن این راز مسلط است. دورمر نیز در نقش کارلا، با واکنشهایی چون تحقیر، سردرگمی و بیثباتی، مکمل بسیار خوبی برای هریس است.
داستان دو زن که در یک خانه شهری زیبا و مرموز به هم میرسند، مرا به دنیای “زنبور” میکشاند. هر صحنه، پتانسیل یک رویداد غیرقابل پیشبینی را دارد و این همان چیزی است که این فیلم را بینظیر نشان می دهد. هریس و دورمر با بازی درخشان خود، به این هیجان بیشتر دامن میزنند.